به گزارش مشرق، خیلی راحت میتوانست بگوید «به تو ربطی ندارد!» یا اینکه به سبک و سیاق اغلب همبازیانش سؤال مرا بپیچاند و جوابهای بیسروته بدهد، اما این خداداد... وقتی در موردش فکر میکنم از درون افسوس میخورم. هرگز فراموش نمیکنم روزهایی که سرمربی پیام مشهد شد یا بعدتر که به استقلال اهواز رفت و آن روزها هم همین پرسش را داشتم که چرا؟!
فوتبالیستی که رؤیاهای یک ملت را با گلش به استرالیا به حقیقت تبدیل کرد در دوران پسابازی هرگز رؤیایی فکر نکرد. بازیکن کاردرستی که ما خبرنگاران به خاطر زبان سرخش و تیترهایی که چپ و راست به ما میداد او را ستایش میکردیم اما...
فراموش نمیکنم صحبت از فوتبالیستی است که وقتی دروازه استرالیا را باز کرد من سرباز بودم و آن قدر از فرط خوشحالی نشسته، بالا پریدم که سرم به تخت بالایی اصابت کرد و شکست!
حالا امروز باید به او چه بگویم؟ از چه چیزی سؤال کنم؟ اینکه چه شده آقاخداداد؟ چرا سپیدرود؟ از آن بدتر چرا سیاهجامگان؟!
میدانستم و میدانم آدم شسته رفتهای است که کارها را به روش خودش انجام میدهد، اما باز هم سراغش رفتم با گفتوگویی که شاید خیلی شبیه مصاحبه نباشد، اما خواندنی است!
این شما و این هم ماحصل گپ و گفت: ما با خداداد عزیزی.
* اواخر فوتبال شما بود یا بلافاصله پس از آویختن کفشها که در مصاحبهای گفتید دیگر به فوتبال برنمی گردید و علاقهای به مربیگری ندارید، اما برگشتید. خاطرتان هست؟
بله یادم هست. زمانی آن حرف را زدم که فوتبال را تقریباً کنار گذاشته بودم. احساس میکردم فوتبال ما شرایط خوبی ندارد و من هم برای مربیگری در این فوتبال ساخته نشدهام.
* چرا؟
ببینید من آن سالها یک چیزهایی میدیدم که آن حرف را زدم، ولی هر چه زمان گذشت وضعیت بدتر شد. اگر آن زمان اهالی غیرفوتبالی میآمدند و فساد را وارد فوتبال میکردند الان دوستان فوتبالی بیشتر از حتی غیرفوتبالیها این کارها را میکنند.
* منظورتان را واضحتر میگویید؟
آن زمان یک عده آدم ناسالم وارد فوتبال شدند که بیشترین بهره را هم بردند. بعدتر برخی فوتبالیها با کارهای خود دست آدمهای ناسالم غیرفوتبالی را از پشت بستند. از من نخواهید مثال بزنم، چون خود شما رسانهها بهتر از هر کس اسامی این افراد و ماجراهای فوتبال ایران را میدانید. فوتبالی که فساد و زد و بند حرف اول و آخر آن را میزند.
* امروز سؤالات ما یک مقدار نامتعارف یا به عبارتی پراکنده است. میدانم دیگو مارادونا را خیلی دوست داشتید. آیا به سبک بازی فوتبالیست دیگری هم علاقهمند بودید؟
برای من فوتبال یعنی مارادونا و مارادونا یعنی فوتبال! بازیکنی که با عشق و تمام وجودش فوتبال بازی میکرد و لذت آن را به همه میبخشید. بعد از مارادونا عاشق بازی زینالدین زیدان شدم. جوری در مسابقات مختلف و جام جهانی بازی میکرد که انگار توی کوچه و محله خودشان گل کوچیک بازی میکند.
* میدانید چرا این پرسش را مطرح کردم؟
خب میخواستی بدانی کدام فوتبالیست را غیر از مارادونا دوست دارم.
* یک بار دیگر این حرف را از زبان شما شنیده بودم. پرسیدم، چون برای من یک پارادوکس وجود دارد. چرا خداداد عزیزی در عالم مربیگری زینالدین زیدان را الگو قرار نداد و یک جورهایی راه مارادونا را رفت؟
شرایط خیلی مهم است. انتخاب تیم خیلی مهم است و در فوتبال ایران خیلی چیزها دست امثال من نیست. باید روابط خوبی با بالادستیها در فوتبال یا ورزش داشته باشی تا تیمهای خوب و پولدار سراغت بیایند.
* بیشترتوضیح میدهید؟
تیمهای باشگاهی در فوتبال کشورمان به دو دسته دولتی و خصوصی تقسیم میشوند. خصوصی یعنی تیمهای بیپول و ندار مثل سیاهجامگان، سپیدرود، پیام یا ابومسلم که دنبال ما میآیند و دولتی یعنی تیمهای پولدار! تیمهایی که سرمربیان آنها از بالا انتخاب میشوند و...
* ولی خداداد عزیزی با آن همه اعتباردر دوران بازی میتوانست هدایت تیمهای بیپول و بدون امکانات را قبول نکند هر چند میدانست تیمهای پولدار دولتی هم سراغش نمیروند؟
حق با شماست. من در انتخاب تیمهایم دقت نکردم و مرتکب اشتباهاتی شدم، اما فراموش نکنید من خداداد عزیزی عمرم را در فوتبال گذاشتهام. واقعاً نمیتوان این عشق را کنار گذاشت و...
* میتوانستید راه زینالدین زیدان را بروید. از دستیاری کارلو آنچلوتی شروع کرد و بعد از جدایی این مربی به تیم «ب» رئال مادرید رفت. سپس به عنوان سرمربی جانشین رافا بنیتس شد. صحبتی در این رابطه ندارید؟
مگر علی دایی از دستیاری شروع کرد؟! از همان اول سرمربی بود و به نظر من نتایج خوبی هم در دوران مربیگری گرفت.
* اما همین علی دایی که مثال میزنید خیلیها معتقدند میتوانست مدیر بهتری شود و حتی برای ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا دورخیز کند؟
این حرفها در ایران زده میشود. مگر کشورهای عربی اجازه میدهند علی دایی یا یک ایرانی رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شود؟ همین الان شیخ سلمان بحرینی چه سابقهای در فوتبال دارد؟ علی دایی اگر به جای دورخیز استارت هم میزد و با سرعت یوسین بولت میدوید نمیتوانست رئیس AFC شود. آنجا پول و رابطه حرف اول را میزند که علی در آسیا نداشت.
* رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان که میتوانست بشود. نمیتوانست؟
با روابطی که علی دایی در ایران دارد میتوانست رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان شود، اما او هم مثل من دوست دارد کنار زمین چمن باشد و از فوتبال لذت ببرد.
* تفاوت خداداد عزیزی و علی دایی در دوران مربیگری چه بود که او امروز سرمربی سایپاست و شما...؟
انتخابات علی دایی از اول هم بهتر بود.
* شما هم اگر عجله نمیکردید و صبوری به خرج میدادید به جای ابومسلم شاید تیمهای پولدارتری سراغتان میآمدند.
نه، من آن روابط را ندارم. سراغ من نمیآیند. یک روز به دوست خوبم عادل فردوسیپور هم گفتم که همین سؤالات را از من پرسید جواب دادم. گفتم در فوتبال ایران جلوی من منویی نگذاشتند که بالای آن سپاهان، ذوبآهن، پرسپولیس، تراکتورسازی، استقلال و سایپا یا پیکان باشد و من بروم به جای چنین تیمهایی سپیدرود یا سیاهجامگان را انتخاب کنم. این قبیل تیمها را به من خداداد عزیزی نمیدهند. ما مربی داریم ۲۵ سال است در فوتبال کار میکند و هر سال هم تیمهای باامکاناتی میگیرد، ولی نتیجه مطلوب هم نمیگیرد، اما هست. میدانید چرا؟
تیمهای باشگاهی در فوتبال کشورمان به دو دسته دولتی و خصوصی تقسیم میشوند. خصوصی یعنی تیمهای بیپول و ندار مثل سیاهجامگان، سپیدرود، پیام یا ابومسلم که دنبال ما میآیند و دولتی یعنی تیمهای پولدار! تیمهایی که سرمربیان آنها از بالا انتخاب میشوند و...
* ولی خداداد عزیزی با آن همه اعتباردر دوران بازی میتوانست هدایت تیمهای بیپول و بدون امکانات را قبول نکند هر چند میدانست تیمهای پولدار دولتی هم سراغش نمیروند؟
حق با شماست. من در انتخاب تیمهایم دقت نکردم و مرتکب اشتباهاتی شدم، اما فراموش نکنید من خداداد عزیزی عمرم را در فوتبال گذاشتهام. واقعاً نمیتوان این عشق را کنار گذاشت و...
* میتوانستید راه زینالدین زیدان را بروید. از دستیاری کارلو آنچلوتی شروع کرد و بعد از جدایی این مربی به تیم «ب» رئال مادرید رفت. سپس به عنوان سرمربی جانشین رافا بنیتس شد. صحبتی در این رابطه ندارید؟
مگر علی دایی از دستیاری شروع کرد؟! از همان اول سرمربی بود و به نظر من نتایج خوبی هم در دوران مربیگری گرفت.
* اما همین علی دایی که مثال میزنید خیلیها معتقدند میتوانست مدیر بهتری شود و حتی برای ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا دورخیز کند؟
این حرفها در ایران زده میشود. مگر کشورهای عربی اجازه میدهند علی دایی یا یک ایرانی رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شود؟ همین الان شیخ سلمان بحرینی چه سابقهای در فوتبال دارد؟ علی دایی اگر به جای دورخیز استارت هم میزد و با سرعت یوسین بولت میدوید نمیتوانست رئیس AFC شود. آنجا پول و رابطه حرف اول را میزند که علی در آسیا نداشت.
* رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان که میتوانست بشود. نمیتوانست؟
با روابطی که علی دایی در ایران دارد میتوانست رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان شود، اما او هم مثل من دوست دارد کنار زمین چمن باشد و از فوتبال لذت ببرد.
* تفاوت خداداد عزیزی و علی دایی در دوران مربیگری چه بود که او امروز سرمربی سایپاست و شما...؟
انتخابات علی دایی از اول هم بهتر بود.
* شما هم اگر عجله نمیکردید و صبوری به خرج میدادید به جای ابومسلم شاید تیمهای پولدارتری سراغتان میآمدند.
نه، من آن روابط را ندارم. سراغ من نمیآیند. یک روز به دوست خوبم عادل فردوسیپور هم گفتم که همین سؤالات را از من پرسید جواب دادم. گفتم در فوتبال ایران جلوی من منویی نگذاشتند که بالای آن سپاهان، ذوبآهن، پرسپولیس، تراکتورسازی، استقلال و سایپا یا پیکان باشد و من بروم به جای چنین تیمهایی سپیدرود یا سیاهجامگان را انتخاب کنم. این قبیل تیمها را به من خداداد عزیزی نمیدهند. ما مربی داریم ۲۵ سال است در فوتبال کار میکند و هر سال هم تیمهای باامکاناتی میگیرد، ولی نتیجه مطلوب هم نمیگیرد، اما هست. میدانید چرا؟
* چرا؟ اسم نمیآورید؟
نه اسم نمیآورم، اما این مربی باسابقه که هر سال هم تیم دارد و عنوانی هم کسب نمیکند فامیل گردنکلفتی در وزارت صنایع دارد که سفارش او را میکند!
* جداً؟!
شک نکنید! من این حرف را با اطمینان میزنم. حالا شما بگویید خداداد عزیزی که فامیل گردنکلفتی در وزارت صنایع یا وزارتخانههای دیگر ندارد چطور باید تیم پولدار بگیرد؟ (منتظر جواب ما نمیشود و ادامه میدهد) یک روز به آقای مرتضی محصص گفتم که دلیل اصلی ناکامی تیمهای ردههای پایهای ما همین فامیلبازیهاست. سرمربی یکی از تیمهای پایهای ملی ما باجناق فلان آدم مهم و دارای نفوذ در کشور است. درد فوتبال ما این چیزهاست که کمتر کسی به آن میپردازد. این فوتبال چه جوری باید درست شود؟ وضعیت کنونی اقتصاد کشورمان را میبینید. یک عده دوست ندارند این وضعیت درست شده یا دلار و ارز ارزان شود، چون منافع آنها در همین نابسامانی است. یک بچه کوچک هم این مسائل را میفهمد و فوتبال ما هم بخشی از جامعه ماست که به این حال و روز افتاده است.
* باز هم خیلی قانع نشدم. شما خودتان هم قبول کردید که انتخابات اشتباهی داشتید؟
من آن دوران با مدیرانی نشستم و مذاکره کردم که اول کار وعدههای رنگارنگی میدادند. اینکه فلان کار را میکنیم یا دروغهایی که من آن اوایل باور میکردم. شروع کار مربیگریام بود و به همه اعتماد داشتم...
* پس قبول دارید که خداداد عزیزی برخلاف تصورات آدم هفتخطی نیست و اتفاقاً خیلی هم صاف و ساده است؟
آنها سر خودشان هم کلاه گذاشتند. متأسفانه در فوتبال ما یکسری مدیران با ارتباطاتی که دارند یکشبه مثل قارچ سبز میشوند و میخواهند از سفره فوتبال بهرهمند شوند. آن افراد نه تنها به خداداد عزیزی و تیمهای ریشهدار خیانت کردند بلکه خودشان هم مجبور شدند خیلی زود جل و پلاسشان را جمع کنند و بروند.
* باز هم باید ببخشید از قبل سؤالی طراحی نکرده بودم و یک دفعهای این مصاحبه جور شد؛ بنابراین پرسشهای من کمی پراکنده است. میخواهم بپرسم برخی از منتقدان شما میپرسند چرا خداداد عزیزی این همه از کارلوس کیروش انتقاد میکند؟
آیا به نظر شما در جام جهانی فوقالعاده عمل کردیم؟
* در فاز دفاعی...
(حرفم را قطع میکند) اگر در هر فازی فوقالعاده بودیم چرا تیمی دنبال بچههای ما نیامد؟ چند بازیکن ما لژیونر شدند؟ اصلاً چرا سرمربی موفق ما را هیچ تیم یا کشور دیگری نخواست؟ متأسفانه جریانی شامل برخی گزارشگران تلویزیونی و رسانهای این نتایج ما را تبدیل به حماسه کردند. این درست که ما ۴ امتیاز گرفتیم که بیشترین امتیاز در تاریخ حضور ایران در جامهای جهانی است، اما چه شد؟ صعود کردیم؟
* ببخشید این حرف من نیست، ولی این طرف و آن طرف شنیده میشود که خداداد عزیزی با چه رزومهای در مربیگری این همه به کارلوس کیروش خرده میگیرد؟
(با صدایی بلندتر) من خداداد عزیزی در مربیگری هیچی نیستم. ادعایی هم ندارم، ولی فوتبال که بازی کردم. در آلمان، بوندسلیگا و جام جهانی که بودم. رزومه مربیگری من به کارلوس کیروش نمیرسد، ولی یکی به من بگوید پس از جام جهانی روسیه چرا فقط علیرضا جهانبخش توانست به لیگ معتبری برود که آن هم به خاطر آقای گل شدن او در لیگ هلند بود و نه درخشش در جام جهانی!
(با صدایی بلندتر) من خداداد عزیزی در مربیگری هیچی نیستم. ادعایی هم ندارم، ولی فوتبال که بازی کردم. در آلمان، بوندسلیگا و جام جهانی که بودم. رزومه مربیگری من به کارلوس کیروش نمیرسد، ولی یکی به من بگوید پس از جام جهانی روسیه چرا فقط علیرضا جهانبخش توانست به لیگ معتبری برود که آن هم به خاطر آقای گل شدن او در لیگ هلند بود و نه درخشش در جام جهانی!
* البته وحید امیری و سیدمجید حسینی به ترابوزان اسپور ترکیه رفتند.
منظور من از لیگ معتبر انگلیس، آلمان، اسپانیا و ایتالیاست که درجه یک محسوب میشوند. لیگ ترکیه لیگ درجه سوم اروپاست. البته احترام خاصی برای وحید امیری و سیدمجید حسینی قائلم و معتقدم جزو خوبهای ما در جام جهانی بودند، اما واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. شما میدانید کارشناسان بزرگ دنیا در مورد فوتبال ما چه گفتند؟
* شما بگویید؟
گری لینهکر، رود گولیت یا پل برایتنر و بقیه ما را متهم به ضدفوتبال کردند. از جام جهانی چه چیزی بهدست آوردیم؟ خداداد عزیزی از فوتبال چیزی نمیفهمد. رود گولیت هم نمیفهمد؟! البته کتمان نمیکنم جلوی کارلوس کیروش هیچ کدام از مربیان داخلی ما رزومهای ندارند. او سرمربی رئال مادرید و دستیار ارشد الکس فرگوسن در منچستریونایتد بوده است. اینها را که نمیتوان نادیده گرفت، ولی من هم به عنوان فوتبالیستی که جام جهانی را تجربه کرده حق دارم در مورد تیم کشورم حرفم را بزنم. حرف من این است که با شلوغبازی در تلویزیون شاید بتوان مردم و افکار عمومی را برای زمان کوتاهی بازی داد، اما در درازمدت خیلی چیزها رو خواهد شد. کره جنوبی حذف شد و ما هم حذف شدیم. ما از تساوی با پرتغال و برد مراکش حماسه ساختیم، اما کرهایها حذف آلمان مدافع عنوان قهرمانی را برای خود شکست تلقی کردند، چون نتوانسته بودند به دور بعدی جام جهانی صعود کنند. تازه کره جنوبی با همه توانش فوتبال بازی کرد و ما فقط دفاع کردیم.
* حالا که اسم گری لینهکر وسط آمد یک لحظه به ذهنم خطور کرد که خداداد عزیزی هم میتوانست مفسر تلویزیونی شود. همه فوتبالیستها که مربی نمیشوند.
مفسر تلویزیونی؟! برادر من! آدمهایی را میشناسم که کیسه خواب با خودشان میبرند و شبها پشت در جامجم میخوابند تا کارشناس تلویزیونی شوند. این دوستان به کسی امان نمیدهند کارشناس شود. از آن گذشته چطور تلویزیون ما برای یکی دو ساعت حضور لوئیس فیگو در ایران ۲۰۰ هزاردلار یا بیشتر هزینه میکند، ولی خداداد عزیزی باید از جیب شخصیاش بلیت هواپیما بخرد و از مشهد به تهران بیاید که دقایقی در تلویزیون دیده شود. چرا؟ من دنبال شهرت تلویزیونی نیستم و همان بهتر که کارشناسان کیسهخوابی به صدا و سیما بروند!
* ۴۷ بازی ملی و فقط ۱۱ گل... حیف نبود خداداد عزیزی فقط این آمار را به جا بگذارد؟ من میدانم شما چه استعدادی داشتید؛
که چی؟!
* حداقل میتوانستید ۹۰ بازی ملی داشته باشید.
برخی از آنهایی که ۸۰ یا ۹۰ بازی ملی دارند را خیلیها نمیشناسند. من افتخار میکنم که مردم هنوز هم در کوچه و خیابان مرا میشناسند. کیفیت مهم است نه کمیت و من به این مسئله خیلی اعتقاد دارم.
* شاید اگر خداداد عزیزی پیراهن یکی از تیمهای استقلال یا پرسپولیس تهران را میپوشید خیلی راحت به ۱۰۰ بازی ملی میرسید. شما در دوران نوجوانی استقلالی بودید یا پرسپولیسی؟
هیچ کدام!
* مگر میشود؟ شاید نمیخواهید باعث دلخوری هواداران یکی از این دو تیم شوید، ولی هر کودک یا نوجوانی که در ایران پا به توپ میشود طرفدار یکی از تیمهای استقلال یا پرسپولیس تهران است. از تلویزیون که بازیهای این دو تیم را دنبال میکردید؟
اولاً که ما آن زمان در خانه تلویزیون نداشتیم! بعد هم در آن دوران مسابقات فوتبال پخش مستقیم نمیشد. من هم تا چشم باز کردم ابومسلم را دیدم. ۱۷ ساله بودم که عضو این تیم شدم و بنابراین نه استقلالی بودم و نه پرسپولیسی!
* در دوران بازی از این دو تیم پیشنهاد داشتید؟
بله، از هر دو تیم پیشنهاد داشتم. یک بار با استقلالیها (کمی فکر میکند و سپس میگوید) دقیق خاطرم نیست با علی نظری جویباری به رستوران رفتیم یا کامران منزوی و شاید هم هر دو، ولی به توافق نرسیدیم.
* چه سالی؟
سال ۱۳۸۰ و پس از بازگشت از امارات بود که استقلالیها سراغم آمدند، اما سر مسائل مالی به توافق نرسیدیم.
* و پیشنهاد پرسپولیس؟
راستش را بخواهید سال ۸۴-۸۳ بود که به دفتر خود علیآقا پروین رفتم. خاطرم هست با علیآقا به توافق هم رسیدیم، ولی همان لحظه اکبر یداللهی که در پاس با هم بودیم زنگ زد. تماس گرفت و گفت: تیم عقاب میخواهد در لیگ دسته اول فعالیت کند و من و مهدی هاشمی نسب و دو، سه تا از دوستان دیگر هم آمدیم اینجا و فقط تو را کم داریم. من همان جا از آقای پروین عذرخواهی کردم.
* تعجب نکرد؟ شما دو بار پیش علی پروین رفتید و تصمیمات عجولانه گرفتید. یک بار سر دعوت به تیم ملی که داوطلبانه کنار کشیدید و گفتید سایر مهاجمان از من بهتر هستند و بار دیگر هم پیشنهاد پرسپولیس را به خاطر اکبر یداللهی، دوستان و تیم عقاب رد کردید!
اواخر فوتبالم بود و بیشتر میخواستم برای دل خودم بازی کنم. میخواستم کنار دوستانم باشم و با اجازه علیآقا آن تصمیم را گرفتم.
* بیتعارف الان که به گذشته نگاه میکنی آن تصمیم اشتباه نبود؟
قبول دارم اشتباه کردم. پیشنهاد پرسپولیس خیلی خوب بود.
* علی پروین پیشنهاد نداد که بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را هم بر بازو ببندی؟
نه، بحث به این جا کشیده نشد و اکبر یداللهی زنگ زد!
* همین مسائل فکر من خبرنگار را مشغول میکند که چرا خداداد آن تصمیمات را گرفت که امروز در سیاهجامگان دنبال اسپانسر بگردد؟
من دیگر مسئولیتی در سیاهجامگان ندارم. آمده بودم به تیم شهرم کمک کنم، ولی این امکان هم به وجود نیامد، ولی همین جا به شما میگویم خداداد عزیزی همین جوری زندگی کرده و به گذشتهاش هم افتخار میکند. من میتوانستم خیلی کارها انجام دهم که به قول شما ۱۰۰ بازی ملی داشته باشم یا اینکه تن به خیلی رفتارها بدهم یا پاچهخواری این و آن را بکنم که امروز روی نیمکت تیم پولداری بنشینم، اما دیگر خداداد عزیزی نبودم. مردم هم مرا همین جوری پذیرفتهاند. یک چیزی بگویم شاید برایت جالب باشد.
* بفرمایید.
در همین تیم لیگ یکی سیاهجامگان به من پیشنهاد شد ۵ بازیکن پولکی بیاورم که به عنوان بازیکن زیر ۲۳ سال رد کنیم که حاضر بودند هر کدام ۱۵۰ میلیون تومان نقد بدهند!
* مستقیم به شما پیشنهاد دادند؟
اخلاق من را که همه میشناسند. به من مستقیم نگفتند، اما یکی از دوستان را واسطه کردند که این پیشنهاد را با من در میان بگذارد که بخشی از هزینههای تیم به این شکل تأمین شود، اما نپذیرفتم. نمیتوانستم نفری ۱۵۰ میلیون تومان را بگیرم که میشد ۷۵۰ میلیون تومان؟!
* خب؟
۳۰۰ میلیون آن را توی جیبم بگذارم و بقیه را خرج تیمداری کنم. تازه این پیشنهاد لیست زیر ۲۳ سال بود!
* شما نیاز مالی ندارید که بخواهید چنین کاری کنید.
مگر بقیه مربیانی که چنین کاری میکنند نیاز مالی دارند؟ خیلیها را میشناسم و شما هم میشناسید که وضع مالی خوبی دارند، اما بازیکن پولکی هم میگیرند. شاید خداداد عزیزی خلاف جهت آب شنا میکند و جریان آب او را با خود میبرد، اما هرگز نتوانستم با خودم کنار بیایم که با جذب بازیکن پولکی تیمداری کنم در حالی که در فوتبال ایران باید زد و بند کنی، باج بدهی و باج بگیری... اینها را میدانم، ولی راه خودم را میروم.
* حداقل میتوانستید ۹۰ بازی ملی داشته باشید.
برخی از آنهایی که ۸۰ یا ۹۰ بازی ملی دارند را خیلیها نمیشناسند. من افتخار میکنم که مردم هنوز هم در کوچه و خیابان مرا میشناسند. کیفیت مهم است نه کمیت و من به این مسئله خیلی اعتقاد دارم.
* شاید اگر خداداد عزیزی پیراهن یکی از تیمهای استقلال یا پرسپولیس تهران را میپوشید خیلی راحت به ۱۰۰ بازی ملی میرسید. شما در دوران نوجوانی استقلالی بودید یا پرسپولیسی؟
هیچ کدام!
* مگر میشود؟ شاید نمیخواهید باعث دلخوری هواداران یکی از این دو تیم شوید، ولی هر کودک یا نوجوانی که در ایران پا به توپ میشود طرفدار یکی از تیمهای استقلال یا پرسپولیس تهران است. از تلویزیون که بازیهای این دو تیم را دنبال میکردید؟
اولاً که ما آن زمان در خانه تلویزیون نداشتیم! بعد هم در آن دوران مسابقات فوتبال پخش مستقیم نمیشد. من هم تا چشم باز کردم ابومسلم را دیدم. ۱۷ ساله بودم که عضو این تیم شدم و بنابراین نه استقلالی بودم و نه پرسپولیسی!
* در دوران بازی از این دو تیم پیشنهاد داشتید؟
بله، از هر دو تیم پیشنهاد داشتم. یک بار با استقلالیها (کمی فکر میکند و سپس میگوید) دقیق خاطرم نیست با علی نظری جویباری به رستوران رفتیم یا کامران منزوی و شاید هم هر دو، ولی به توافق نرسیدیم.
* چه سالی؟
سال ۱۳۸۰ و پس از بازگشت از امارات بود که استقلالیها سراغم آمدند، اما سر مسائل مالی به توافق نرسیدیم.
* و پیشنهاد پرسپولیس؟
راستش را بخواهید سال ۸۴-۸۳ بود که به دفتر خود علیآقا پروین رفتم. خاطرم هست با علیآقا به توافق هم رسیدیم، ولی همان لحظه اکبر یداللهی که در پاس با هم بودیم زنگ زد. تماس گرفت و گفت: تیم عقاب میخواهد در لیگ دسته اول فعالیت کند و من و مهدی هاشمی نسب و دو، سه تا از دوستان دیگر هم آمدیم اینجا و فقط تو را کم داریم. من همان جا از آقای پروین عذرخواهی کردم.
* تعجب نکرد؟ شما دو بار پیش علی پروین رفتید و تصمیمات عجولانه گرفتید. یک بار سر دعوت به تیم ملی که داوطلبانه کنار کشیدید و گفتید سایر مهاجمان از من بهتر هستند و بار دیگر هم پیشنهاد پرسپولیس را به خاطر اکبر یداللهی، دوستان و تیم عقاب رد کردید!
اواخر فوتبالم بود و بیشتر میخواستم برای دل خودم بازی کنم. میخواستم کنار دوستانم باشم و با اجازه علیآقا آن تصمیم را گرفتم.
* بیتعارف الان که به گذشته نگاه میکنی آن تصمیم اشتباه نبود؟
قبول دارم اشتباه کردم. پیشنهاد پرسپولیس خیلی خوب بود.
* علی پروین پیشنهاد نداد که بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را هم بر بازو ببندی؟
نه، بحث به این جا کشیده نشد و اکبر یداللهی زنگ زد!
* همین مسائل فکر من خبرنگار را مشغول میکند که چرا خداداد آن تصمیمات را گرفت که امروز در سیاهجامگان دنبال اسپانسر بگردد؟
من دیگر مسئولیتی در سیاهجامگان ندارم. آمده بودم به تیم شهرم کمک کنم، ولی این امکان هم به وجود نیامد، ولی همین جا به شما میگویم خداداد عزیزی همین جوری زندگی کرده و به گذشتهاش هم افتخار میکند. من میتوانستم خیلی کارها انجام دهم که به قول شما ۱۰۰ بازی ملی داشته باشم یا اینکه تن به خیلی رفتارها بدهم یا پاچهخواری این و آن را بکنم که امروز روی نیمکت تیم پولداری بنشینم، اما دیگر خداداد عزیزی نبودم. مردم هم مرا همین جوری پذیرفتهاند. یک چیزی بگویم شاید برایت جالب باشد.
* بفرمایید.
در همین تیم لیگ یکی سیاهجامگان به من پیشنهاد شد ۵ بازیکن پولکی بیاورم که به عنوان بازیکن زیر ۲۳ سال رد کنیم که حاضر بودند هر کدام ۱۵۰ میلیون تومان نقد بدهند!
* مستقیم به شما پیشنهاد دادند؟
اخلاق من را که همه میشناسند. به من مستقیم نگفتند، اما یکی از دوستان را واسطه کردند که این پیشنهاد را با من در میان بگذارد که بخشی از هزینههای تیم به این شکل تأمین شود، اما نپذیرفتم. نمیتوانستم نفری ۱۵۰ میلیون تومان را بگیرم که میشد ۷۵۰ میلیون تومان؟!
* خب؟
۳۰۰ میلیون آن را توی جیبم بگذارم و بقیه را خرج تیمداری کنم. تازه این پیشنهاد لیست زیر ۲۳ سال بود!
* شما نیاز مالی ندارید که بخواهید چنین کاری کنید.
مگر بقیه مربیانی که چنین کاری میکنند نیاز مالی دارند؟ خیلیها را میشناسم و شما هم میشناسید که وضع مالی خوبی دارند، اما بازیکن پولکی هم میگیرند. شاید خداداد عزیزی خلاف جهت آب شنا میکند و جریان آب او را با خود میبرد، اما هرگز نتوانستم با خودم کنار بیایم که با جذب بازیکن پولکی تیمداری کنم در حالی که در فوتبال ایران باید زد و بند کنی، باج بدهی و باج بگیری... اینها را میدانم، ولی راه خودم را میروم.